حیات طیّبه یا به تعبیر خودمانی‌تر زندگی خوشایند، حاصل و دستاورد یک شخصیت توسعه‌یافته‌ اعم از زن یا مرد می‌باشد؛ به استناد آیه‌ی97 سوره نحل:«من عمل صالحاً من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیّینه حیاة طیّبة...»
ایمان و ثمره‌ی آن یعنی عمل صالح است که به انسان، توسعه‌ی شخصیتی پایدار می‌بخشد و در دنیا از حیات طیبه یا زندگی خوشایند برخوردار می‌سازد و نهایتاً در آخرت نیز به نیکوترین و کامل‌ترین پاداش‌ها می‌رساند.
گر نشان زندگی، جنبندگی است
خار صحرا هم سراسر زندگی است
هم جُعَل زنده است و هم پروانه لیک
فرق‌ها از زندگی تا زندگی اسـت

زندگی می‌تواند شیرین و خوشایند باشد؛ زیرا نا امیدی و نارضایتی، زیبنده‌ی مؤمن نیست.
برخورداری از یک زندگی آرام، شیـرین و رضایت‌بخـش، یکی از آرزوهای ارزنده‌ی هر انسانی است. شما نیز می‌توانید زندگی شیرین و رضایت‌بخش داشته باشید، اگر «روش» آن را بدانید. زندگی نیز همچون هر کار دیگری نیازمند "مهارت" است و علت بسیاری از ناکامی‌ها را باید در فقدان روش و مهارت جست. بخش مهم و قابل توجهی از مهارت‌های زندگی را «مهارت‌های شناختی» تشکیل می‌دهند و بسیاری از موفقیت‌ها و شکست‌ها به طرز فکر و نگاه ما به زندگی بر می‌گردد.

زندگی زیباست ای زیباپسند
زنده‌اندیشان به زیبایی رسند

مطمئن باشید که اگر شیوه‌ی فکر شما اصلاح شود، زندگیتان نیز تغییر خواهد کرد و آنگاه طعم شیرین یک زندگی مزیّن به آرامش و ایمان را خواهید چشید.

در لابه‌لای آیات قرآن و احادیث پیامبر - صلی الله‌ علیه‌ و سلم- آموزه‌های فراوانی درباره‌ی زندگی خوشایند و ارتباط آن با توسعه‌ی شخصیت وجود دارد که مانند آنرا در جای دیگر نمی‌توان یافت؛ زیرا آموزه‌های قرآنی به جهت اصالت و الهی بودنش به انسان اطمینان و آرامش خاصی می‌دهد. در این نوشتار برآنیم که دست به کاری زنیم که غصه‌ها سرآیند و چهره‌ی زیبای زندگی را دیگر بار به آنان که تاکنون موفق به رؤیتش نگشته‌اند بنمایانیم تا بدانند که با ورود به شهر ایده‌آل حیات طیبه، نشانی از حرمان، تباهی، یأس، پوچی و خودباختگی نخواهند یافت.

آنچه در آیینه‌ی فردای ماست
چهره‌ی بی‌خدشه‌ی فردای ماست

زیرا در غم‌ها و شادی‌ها با هم هستیم و

نـیش باشد زحـمتش با هـم کشیـم
نوش باشد شکـرش با هـم خـوریم

باشد که بتوانیم با بیانی ساده و روان به دور از مجادلات و استدلالات گیج‌کننده و کم‌فایده حق کلام را به جای آورده و آن چنان شویم که خوبان بودند و در سرانجام کار، خدا را از خود خشـنود ساخته و خود رستگار شویم.

فیض روح‌القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می‌کرد


از خشنودی تا خوشایندی

شادی و آرامش یا افسردگی و اضطراب، ناشی از احساسی است که شما به نسبت زندگی دارید.
احساس رضایت، نشاط و آرامش می‌آفریند و احساس نارضـایتی منجر به تنش، تشنج و نهایتاً بحران می‌شود.

آیا تاکنون با خود اندیشیده‌ایم که منشأ احساسات ما چیست؟ احساسات ما را افکار و اندیشه‌های ما بر‌می‌انگیزد. این اصل را فراموش نکنیم که ما :« آن گونه که می‌اندیشیم زندگی می‌کنیم.» برای لذت‌بخش زندگی کردن، کافی است که نگاه و نگرش خود را اصلاح کنیم. دشمن زندگی ما افکاری است که در سر داریم. حادثه‌ها هرچند تلخ و ناخوشایند باشند، منشأ احساسات ما نیستند؛ بلکه تلقی و ارزیابی ماست که احساسات خوب یا بد را تولید می‌کند.
بنابراین برای رسیدن به آرامش و کاهش فشارهای روانی و زدودن تنش‌ها، تشنج‌ها و بحران‌ها، نخست باید دید افکار ما تا چه اندازه «صحیح و منطقی» است.

ای برادر تو هـمان انـدیشـه‌ای
ما بقی خود استخوان و ریشه‌ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمه‌ی گلخنی
(دفتر دوم 277- 278)


بـــیایید واقع‌گرا بــاشیم و واقع‌گرا بیندیشیم!

شناخت منطقی آن است که مطابق واقعیت‌ها و حقایق باشد؛ زیرا هم تفکرات خیالی و رؤیایی نادرست است و تفکرات منفی و تلخی که واقعیت ندارند.
مثبت‌اندیشی نیاز عصر و نسل ماست. لازم نیست اگـر در شرایط دشوار قرار گرفتیم خیال کنیم که بهترین وضعیت را داریم؛ بلکه واقعیت شرایطی را که در آن قرار داریم بشناسیم و بدانیم که حوادث و پدیده‌های تلخ زندگی آن قدر پیچیده نیستند که قابل حل و یا تحمل نباشند. در کنار همین مشکلات و با پذیرفتن آن‌ها می‌توانیم زندگی خوش و همواری داشته باشیم.
برای رسیدن به آرامش نه لازم است به مواد مخدر روی آوریم و نه به تحلیل‌های مخرب مطمئن باشیم. با «واقعی کردن اندیشه‌ها» می‌توانیم به آرامش دست یابیم. چشم خود را بر روی حوادث نبندیم و آنها را انکار ننماییم؛ بلکه چشم خود را خوب باز کنیم و آن‌ها را خوب نظاره کنیم و بشناسیم.
زندگی آسان و هموار در گرو شناخت صحیح دنیا و حوادث تلخ و شیرین آن است. انتظارات و توقعات خود را با واقعیت‌ها هماهنگ کنیم. تفکر منطقی و واقع‌گرا منجر به «انتظارات» واقع‌گرایانه می‌شود. راستی ما از دنیا چه انتظاراتی داریم؟!
آیا می‌دانیم که یکی از عوامل فشارهای روحی و روانی، ناهماهنگی و عدم تناسب میان انتظارات و واقعیت‌ها است. ما ممکن است انتظاری از دنیا داشته باشیم، اما حوادث، زندگی را به گونه‌ی دیگری رقم زند؛ آنچه خواسته‌ایم رخ نداده و آنچه رخ داده خواسته‌ی ما نبوده است. یعنی آنچه می‌بینیم نمی‌خواهیم و آنچه را می‌خواهیم، نمی‌بینیم. این تضاد موجب فشار روانی می‌گردد؛ بنابراین اگر انتظاراتمان را از دنیا با واقعیت‌ها تنظیم نمائیم، دچار تضاد نخواهیم شد.
پس در اولین قدم، باید در صدد اصلاح انتظارات غیر واقعی از دنیا برآییم و به همین مناسبت لازم است که به پاره‌ای از واقعیت‌های دنیا اشاره‌ای داشته باشیم.

دنیا جای تن آسانی نیست!

ایّها الناس! جهان جای تن‌آسانی نیست
مرد دانا به جهان داشتن ارزانی نیست

همان گونه که از یک لیوان چای داغ انتظار یک نوشیدنی خنک را نداریم، نباید از دنیا نیز انتظار آسایش و راحتی بدون اندوه داشته باشیم، زیرا گل بی‌خار کجاست؟!

دنیا محل آسودگی مطلق نیست. آنجا که سراسر راحتی و آسودگی است بهشت است. طلب کردن و یافتن، موجب احساس ناکامی می‌شود و احساس ناکامی منشأ فشار روحی و روانی است. ما از آن جهت غمگین و افسرده می‌شویم که آنچه را طلب کرده‌ایم به دست نیاورده‌ایم. ممکن است ما خیلی چیزها نداشته باشیم، اما فقدان آن‌ها موجب رنج و عذاب هم نشود؛ زیرا آن‌ها را نمی‌خواسته‌ایم. تنها زمانی دچار فشار روحی می‌گردیم که آنچه را که می‌خواستیم به دست نیاورده باشیم.

دنیا عرصه‌ی تلاش و امتحان است، نه پاداش و آرامش. یک کشاورز هنگام برداشت لذت کار خود را می‌چشد نه هنگام کاشت، دنیا مزرعه‌ی آخرت و میدان تلاش و فعالیت است، نه جای آسایش و تنبلی.
این جا دنیاست نه بهشت که هر چه می‌خواهیم اتفاق افتد و هرچه اراده کنیم آماده شود. ما به دنیا نیامده‌ایم تا آنگونه که می‌خواهیم زندگی کنیم؛ بلکه به دنیا آمده‌ایم تا هنر و مهارت خود را در هماهنگ شدن با فراز و نشیب‌های دنیا نشان دهیم. دنیا کارگاه امتحان است. سؤالات امتحان و مواد آزمون را ما طراحی نمی‌کنیم؛ بلکه باید به امتحانات پاسخ دهیم تا شیرینی کارنامه‌ی توفیق و موفقیت را بچشیم.
همیشه به یاد داشته باشیم که دنیا را ما تنظیم نمی‌کنیم و در عین حال سعادت و خوشبختی ما نیز در همین است! اگر سؤالات آزمون به انتخاب دانش‌آموزان و بود و نبود امتحان به خواست آنان باشد، آیا هیچ دانش‌آموزی رشد خواهد کرد و به درجات عالی خواهد رسید؟! لذا امتحان، مزاحم نیست؛ بلکه رشددهنده و تعالی‌بخش است. پس بهتر است به جای تغییر امتحان، در صدد پاسخ مناسب برآییم و اگر چنین شد هم توان مقابله با سختی‌ها را پیدا خواهیم کرد و هم در بستر آرامش خواهیم خفت.

معنای زندگی را دریابیم!

نویسنده‌ی آمریکایی کتاب روان‌شناسی شادی - آن گونه که خود نقل می‌کند- وقتی در بیست ودو سالگی به همه‌ی آن چه که می‌خواهد می‌رسد، احساس پوچی و تیره‌روزی می‌کند و هیچ لزومی به ادامه‌ی زندگی نمی‌بیند و زندگی او دچار بحران هویت و بی‌معنایی رنج آوری می‌شود و حتی تصمیم به خودکشی می‌گیرد! اگر رفاه و آسودگی کامل، ستون فقرات خوشبختی است، چرا انسان با داشتن همه‌ی آنها گریبان خود را از پوچی نمی‌رهاند؟

یکی از عوامل تنش و فشار روانی «بی‌معنا بودن زندگی» است نه مرفه نبودن. علت احساس ناکامی، فقدان مال و ثروت نیست؛ بلکه ناکامی در معنایابی است و در صورت بی‌معنا شدن زندگی انسان، به یک باره همه چیز تیره و تار خواهد شد. مال و رفاه کم‌تر از آن است که به زندگی ما معنا و ارزش ببخشد.
معنای زندگی را در یابید تا بتوانید از آن لذت ببرید! شناخت هستی و معنای زندگی، یکی از عوامل مؤثر رضایت از زندگی است. امروزه در اروپا روان‌شناسان و روان‌پزشکان آشکارا از فروید، که ناکامی جنسی را خاستگاه ناراحتی‌های روانی می‌داند، روی برگردانده و به «هستی‌ درمانی»روی آورده‌اند که مکتب «معنا درمانی» یکی از آنها است.

به این پرسش‌ها پاسخ دهید: «من از کجا آمده‌ام؟ چرا آمده‌ام؟ به کجا خواهم رفت؟»

یافتن پاسخ برای این پرسش‌ها یکی از عوامل مهم در شادابی و شادمانی شما خواهد بود و خواهید دید که بسیاری از تنش‌های روحی شما جای خود را به انبساط روانی خواهد داد.

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احـوا ل دل خویشتنم
از کـجا آمــده‌ام آمدنـم بـهر چـه بـود
بـه کـجا می‌روم آخـر نـنمایی وطـنم

«خدا» روح و معنای زندگی است. معنای زندگی یعنی آن چیزی که برای آن زندگی می‌کنیم. چه چیزی ارزشمندتر از خدا وجود دارد که بتوان برای او و با او زندگی کرد؟ این که می‌گویند همه‌ی کارهایتان را برای خدا انجام دهید برای معنابخشی به زندگی است و این که در قرآن آمده انسان «از خدا» است و «به سوی خدا» باز می‌گردد، یعنی زندگی بی‌معنا نیست. خدا عالی‌ترین معنای زندگی است که با رسیدن به آن هرگز احساس پوچی نخواهیم کرد و به همین جهت است که قرآن کریم می‌فرماید: « اَلا بِذِکر اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب» آگاه باشید که تنها یاد خدا آرام‌بخش دل‌هاست.

مدیریت آرزوها!

«آرزوهایتان را مدیریت کنید» زیرا مؤمن با اگر و ای کاش گفتن و افسوس خوردن زندگی نمی‌کند. آرزو همچون مواد مخدری است که در آغاز انسان را مست و سرخوش می‌کند و در پایان، سیه‌روز و نگون‌بخت. از یک سو تاریخ زندگی ما در این دنیا محدود است و از سوی دیگر آمال و آرزوهایمان نامحدود و رو به گسترش.

وقتی دامنه‌ی آرزوها فراتر از ظرفیت عمر ما و گنجایش دنیا باشد، بسیاری از آنها بر آورده نخواهد شد؛ چون امکان آن وجود ندارد و این خود یکی از عوامل مهم افزایش فشارهای روانی و سرخوردگی است. لذا کسی که آرزوهایش بسیار زیاد است رضایتش از زندگی نیز اندک است؛ پس برای این که زندگی بهتری داشته باشید، آرزوهای خود را محدود و معقول سازید. آویختن و دل بستن به آرزوهای دست‌نیافتنی، زندگی را سخت‌تر و تلخ‌تر می‌کند.

به دنیا دل نبندید!

وقتی یک کشتی بخواهد در ساحل پهلو بگیرد، لنگر می‌اندازد. یکی از راه‌های آرامش این است که زندگیتان را به چیزی پایدار و تغییرناپذیر پیوند زنید. دلبستگی یعنی پیوند زدن. به یاد داشته باشید که آنچه نپاید، دلبستگی را نشاید. یکی از واقعیت‌های دنیا ناپایداری آن است. دنیا به شدت متغیر و دگرگون شونده است؛ از این رو دلبستگی به آن تنش‌های فراوان در پی دارد. آن که به دنیا دل ببندد، نگران فردای خود، اندوهگین امروز و در حسرت دیروز خود است.

از آنچه دارید لذت ببرید!

برخی همواره خوشبختی را در چیزی می‌دانند که ندارند و در دست دیگران است. این یک قالب فکری است. کسی که فکر او چنین قالبی داشته باشد، هرچه به او داده شود، کم است و بی‌ارزش. این گونه افراد، همواره در آنچه ندارند زندگی می‌کنند و بدیهی است که زندگی در آنچه نیست، دشوار است. شما هم داشته‌های خود را نادیده بگیرید و خوشبختی را در نداشته‌هایتان ببینید، هیچ‌گاه به رضایت‌خاطر نخواهید رسید؛ چون به آنچه دارید نمی‌اندیشید، بلکه به آنچه ندارید می‌اندیشید.

ممکن است از خیلی چیزها محروم باشید، اما بدون شک چیزهای بسیاری دارید که می‌توانید از آنها لذت ببرید و احساس خوشبختی کنید. مشکل اینجاست که شما آنچه را دارید نمی‌بینید. یکی از علل چنین حالتی آرزوهای دور و دراز است که پیش از این درباره‌ی آن سخن گفتیم. علت دیگر مقایسه کردن زندگی خود با زندگی دیگران است. اگر زندگی خود را با زندگی‌های بهتر مقایسه کنید، آنچه را دارید نمی‌بینید و آنچه را گه ندارید بزرگ می‌شمارید. آن کوچک‌سازی و این بزرگ‌نمایی، همانند دو لبه‌ی قیچی، برای تکه‌تکه کردن زندگی شما به کار خواهند افتاد.

چنین قیاس‌های ناروایی شما را از لذت آنچه دارید محروم می‌سازد. به همین جهت خداوند متعال راه‌کاری را نشان داده و فرموده است: به آنچه ما به گروه‌هایی از مردم دادیم چشم مدوز و غمگین مباش.(سوره حجر/88) پس بیایید آنچه را که داریم بشناسیم و لذت ببریم.

مرا در خانه سروی هست کاندر سایه‌ی قدش
فراغ ازسـرو بسـتانی و شـمشاد و چـمن دارم

بر خود سخت نگیرید!

گاهی سخت بودن زندگی، محصول سخت‌گیری ما است. زندگی آن قدر که می پندارید سخت و دشوار نیست. همیشه واقعیت، تحمل‌پذیر است. این ما هستیم که نسبت به سختی‌های آن اغراق می‌کنیم و درجه‌ی دشواری آن را بالا می‌بریم.

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می‌گیرد جهان بر مردمان سخت‌کوش

تلاش کنید و نگران نباشید!

رزق و روزی یکی از نگرانی‌ها و دغدغه‌های زندگی ما است. این نگرانی تا وقتی که در حد معقول و معمول خود باشد، مشکلی در زندگی ما پدید نمی‌آورد. نگرانی معمول آن است که ما را به تحرک و تلاش برای کسب روزی وادارد. کسی که این نگرانی را نداشته باشد سست و تنبل خواهد شد. برای رسیدن به روزی تلاش کنید و مطمئن باشید که خدا روزی شما را خواهد رساند.

فراموش نکنید که نه خدا جای تلاش را می‌گیرد و نه تلاش جای خدا را ! قانون روزی، حرکت از شما برکت از خداست. نه اینکه همه چیز را از تلاش خود بدانیم و توکل را فراموش کنیم؛ پس در اندیشه‌ی روزی باشید و برای آن بکوشید. این مقدار از نگرانی و بیمناکی، زیان روانی نخواهد داشت. مشکل از آن‌جا آغاز می‌شود که در عین کار کردن، پیوسته و به صورت فزاینده نگران و مضطرب فردا باشید این نوع نگرانی فشار روانی فراوانی بر شما تحمیل می‌کند و آینده‌ای تیره و تار در برابر چشمانتان ظاهر می‌کند و شما را یا به ناامیدی یا به حرص می‌کشاند. لذا با ایمان به مقدَّر بودن روزی، احساس آرامش شکل خواهد گرفت و از زندگی لذت بیشتری خواهید برد.

نکته‌ی دیگر اینکه روزی شما بر گذر زمان توزیع شده است. انتظار نداشته باشید روزی تمام عمرتان را در لحظه‌ی حال در چنگ خود داشته باشید. ما عمری طولانی‌تر از آنچه هست برای خود تصور می‌کنیم و در عین حال نیز انتظار داریم در حال حاضر، روزی تمام عمرمان حاضر و آماده باشد. تصور می‌کنیم آماده نبودن روزی آینده مساوی است با تیره‌روزی و ناکامی امروز. همان‌گونه که یک کارمند، کار تمام سی سال را در یک روز انجام نمی‌دهد و حقوق تمام سی سال را نیز در یک روز دریافت نمی‌کند، شما هم روزی عمرتان را یک‌جا دریافت نخواهید کرد. حال اگر شما اندوه تمام عمر را امروز بر خود وارد سازید، بدون شک وضعیت شکننده‌ای بر خود تحمیل خواهید کرد.

هان توکل کن ما را زان پـا و دست
رزق تو از تو به تـو عـاشق‌تر است

حرص چرا؟!

خداوند ذوالجلال روزی را بر اساس مصلحت انسان تنظیم کرده است؛ اما انسان بسیاری از گرفتاری‌های خود را به کم بودن روزی نسبت می‌دهد. او تصور می‌کند افزایش مال، یعنی افزایش خوشبختی؛ بر همین اساس به تلاش فزاینده و پایان‌ناپذیری برای کسب دارایی بیشتر خواهد افتاد. این‌جاست که رذیلت حرص سر بر خواهد آورد و هیچ تأثیری نیز در روزی انسان ندارد. حرص و طمع نه تنها بر خوشبختی نمی‌افزاید، بلکه رضایت ما ار زندگی می‌کاهد و بر فشار روحی روانی خواهد افزود؛ بنابراین بر خدا توکل کنید و حریص مباشید تا آسوده زندگی کنید.

بخل هرگز!

اگر مال، محور خوشبختی شود، حریص می‌شویم تا بیشتر جمع کنیم و بخیل می‌شویم تا کمتر مصرف کنیم. همه‌ی اینها برای این است که مال بیشتری نزد خود نگه داریم غافل از آنکه شخص بخیل به سوی فقر می‌شتابد. ترس از فقر، انسان را به بخل می‌کشاند و انسان بخیل همچون فقرا زندگی می‌کند؛ زیرا هم از آینده مضطرب است و هم در اندوه مال و هم در اجتماع جایگاه پسندیده‌ای نخواهد داشت.

خزانه‌دار دیگران نباشیم!

آنچه گاه شما را می آزارد، نداشتن اموال ذخیره شده است. وجود پشتوانه‌ی مالی در حد معقول، پسندیده است؛ اما اگر ذخیره‌ی قابل انتظارتان را ندارید و یاحتی هیچ ذخیره‌ای ندارید، نگران نباشید؛ بدانید که فقط آنچه را مصرف می‌کنید، مال شماست نه آنچه را که ذخیره می‌کنید. آنچه جمع می‌شود در حقیقت برای دیگران ذخیره شده است. در این صورت شما خزانه‌دار دیگران شده‌اید. با زحمت فراوان و با تحمل محرومیت‌های بسیار، مالی را جمع می‌کنیم تا دیگران بدون زحمت آن را مصرف کنند؛ پس نباید از فراوان نبودن مال رنجید، بلکه باید خرسند بود که زحمت جمع کردن و نگهداری مال دیگران را بر خود هموار نکرده‌ایم!

گنج قناعت!

اکنون به خوبی می‌توان حکمت قناعت را فهمید. اگر رزق و روزی، تضمین و تقسیم شده است و اگر حریص بودن بر آن نمی‌افزاید و اگر فقط آنچه را مصرف می‌کنیم روزی ماست، بهتر آن است به آنچه خداوند می‌فرستد رضایت دهیم و گره از جبین بگشائیم. کلید رضایت در زندگی، قناعت است. قناعت موجب کم شدن روزی نمی‌گردد، همان‌گونه که حرص بر آن نمی‌افزاید و قانع بودن نیز از آن نمی‌کاهد. در این صورت اگر به آنچه تعیین‌شده راضی باشید، آرامش خواهید یافت. صفای زندگی شما در قناعت است؛ اگر از زندگی رنج می‌برید، ببینید آیا فردی قانع هستید یا نه؟!

کیمیای سعادت!

تنهایی، تلخ و آزاردهنده است. انسان دوست دارد با دیگران و در کنار آنان باشد و با آنان رابطه برقرار کند. دوستی و اختلاط با دیگران یک نیاز عاطفی است؛ زیرا انسان در تنهایی، احساس خلأ می‌کند؛ احساس دردآوری که هیچ چیز از قبیل ثروت و شهرت و ریاست و مدرک آن را پر نخواهد کرد.

یکی از لذت‌های زندگی معاشرت با دوستان و آشنایان است. کسانی که ارتباط‌های سالم و سازنده‌ای با دیگران دارند از نشاط، شادابی و آرامش بیشتری برخوردارند. لذا آنچه معاشرت با دیگران را لذت‌بخش می‌سازد« انس و همدلی» است. انس و الفت، زندگی شما را از خشکی و شکنندگی می‌رهاند و به آن گرما و لطافت خاصی می‌بخشد. بخش مهمی از آرامش زندگی شما در این است که با خانواده، دوستان و فامیل خود، رابطه‌ی خوبی داشته باشید.

خداوند میان همسران مودت و رحمت قرار داده است(سوره روم /21). بنابراین همسر مایه‌ی آرامش است. ارتباط با فامیل (صله رحم) نیز نـقش مؤثری در تأمین بهداشت روانی شـما خواهد داشت. مسأله‌ی ارتباط با دیگران و معاشرت سالم از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ نگویید مشکل دارم و نمی‌توانم، زیرا یکی از راه‌های حل مشکلات شما همین است.

لذت انس و نعمت قرب!

آیا تاکنون به ناله‌ی نی گوش سپرده‌اید؟

بشـنو از نـی چـون حکـایت مـی‌کند
وز جــدایـی‌ها شکــایت مــی‌کند
کــز نـیـستان تــا مــرا بـبریـده‌انـد
در نـفیـرم مــرد و زن نـالـیده‌انــد
سیـنه خـواهـم شرحه شرحه‌ از فراق
تـــا بگــویـم شـرح درد اشتیاق
هـر کسـی کو دور مانـد از اصل خویش
بـاز جـوید روزگار وصـل خـویش

ناله‌ی نی، شکوائیه جدایی و فراق است؛ ناله‌ی غریبی و تنهایی است. وطن نی، نیستان است. وطن ما کجاست؟ ما از دیار خاک نیستیم و تنها رها نشده‌ایم. گاهی چنین بی‌قرار می‌شویم که هیچ نعمت یا لذتی ما ارضاء نمی‌کند و باز هم بهانه می‌گیریم، چرا؟! دل آدمی تا به اصل خودش وصل نشود آرام نمی‌گیرد. خدا، وطن ما و مهم‌ترین و اساسی‌ترین نیاز ماست. اگر خدا نباشد زندگی سرد و آزاردهنده خواهد بود. خداوند در بیان این حقیقت می‌فرماید: هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی سختی خواهد داشت(طه/ 124).

و دل‌ها تنها با یاد او آرامش خواهند یافت. اینجاست که فلسفه‌ی راز و نیاز با خدا مشخص خواهد شد؛ زیرا خدا بهترین مونس، و همراز انسان است. روح جدا افتاده‌ی ما، نیاز به ارتباط با اصل خود دارد؛ بدون این ارتباط، پژمرده و افسرده می‌گردد و نماز بهترین جلوه‌ی این ارتباط است.

ای خدا! ای پـاک و بی‌انـباز و یار
دست گیر و جرم مـا را درگـذر
ای خدا! ای قادر بی‌چند و چـون
واقــفی بـر حــال بـیرون و درون
ای خدا! ای فضل تو حاجت روا
بــا تــو یـاد هـیچ کـس نــبود روا

* یادآوری: این مقاله‌ به‌ صورت جزوه‌‌ای تحت همین عنوان به‌ وسیله‌ی نشر احسان چاپ و منتشر شده‌ است.